خداوند در قرآن به سه روش مهم برای تبیین حق و راهنمایی دیگران به آن اشاره می کند. در حقیقت اگر پیام حقی را می خواهیم به دیگری برسانیم که گیرنده پیام است، باید فرستنده پیام ، پیام را در یکی از سه قالب ارایه دهد تا گیرنده آن را به درستی درک کند، حتی اگر نپذیرد.
این سه روش عبارتند از : 1. حکمت، 2. جدال احسن، 3. موعظه حسنه.
این سه روش با توجه به تفاوت فهم و ادراک و نیز نوع موضع گیری مخاطب بستگی دارد و فرستده باید آن را انتخاب کند؛ زیرا مخاطب پیام 1. ممکن است از برهان چیزی نفهمند، 2. برهان را بفهمد ولی به هر برهانی تن ندهد.
اگر فرد شخصی باشد که برهان را نمی فهمد، باید از روش موعظه استفاده کرد که با استفاده از تمثیل و قصه های واقعی زندگی، گزارشی از زندگی پیشینان و مانند آن استفاده کرد. البته ظاهر موعظه برهان نیست، ولی باطن موعظه برهان است، با این تفاوت که جنبه قصه و داستان و تمثیل و تشبیه در آن قوی تر است و شخص را با سنت های الهی از راه تمثیل و قصه و مانند آن آشنا می کند. در موعظه نیک و حسن، عنصر نیک و حسنه ملحوظ شده تا به این نکته توجه دهد که باید موعظه از نظر محتوا و پیام نیک باشد و هم پیام و روشی که به کار گرفته می شود نیک و حسن باشد. شکی نیست که این زیبایی و نیکی زمانی تحقق می یابد که سخن پاک و پاکیزه باشد و این حسن و نیکی و زیبایی جز در حق قابل تحقق نیست. پس هرگز استفاده از موعظه به معنای مخالفت آن با برهان و حکمت نیست؛ بلکه به سبب نهان بودن برهان در قصه و موعظه و تمثیل و مانند آن است.
اما اگر شخصی که مخاطب و گیرنده پیام شما است، اهل برهان است، دو حالت دارد:
1. وقتی برهان و حکمتی عقلی ارایه شود، پس از جزم اندیشه در مقام تعقل ، قلب با آن موافقت و همراهی می کند و به آن چیز ایمان آورده و عزم عمل را نیز بر اساس آن برهان و حکمت سامان می دهد؛ زیرا حکمت برهانی است که در فلسفه و سبک زندگی انسان تاثیر مستقیم دارد؛
2. وقتی برهان و حکمت عقلی ارایه می شود، آن را نمی پذیرد؛ زیرا موضع گیری منفی نسبت به گوینده و فرستنده پیام دارد و اصلا اعتقادی به شخص پیام دهنده ندارد و همین موضع گیری منفی اجازه نمی دهد تا برهان عقلی او را بپذیرد.(نمل، آیه 14)
در این مورد دوم است که مساله جدال احسن مطرح می شود. به این معنا که در میان ادله برهانی دنبال آن برهان حکمیانه ای می رود که مخاطب آن را می پذیرد؛ زیرا موضع گیری مخاطب نسبت به یک دلیل عقلی و برهان حکمیانه دو گونه باشد:
1. معقول مقبول؛ 2. معقول غیر مقبول؛ یعنی گاهی برهان عقلی قطعی و جزمی را می داند ولی قبول نمی کند؛ و گاه دیگر همان برهان معقول را می پذیرد و قبول می کند. استفاده از برهان معقول مقبول را جدال احسن می گویند؛ زیرا جدل یعنی بگو مگو یعنی یکی سخنی را می گوید و آن دیگری در برابر سخن مقابل آن را می گوید. این می گوید الان شب است و دیگری می گوید الان روز است. در این جا می توان از دو شیوه جدلی استفاده کرد:1. ادله معقول را بگوییم حتی اگر مخاطب نپذیرد؛ 2. ادله مقعولی را بگوییم که مقبول مخاطب است. اگر این ادله معقول مقبول را در ادامه گفت و گو و جدال استفاده کنیم ، این روش همان جدال احسن است که خداوند به پیامبران در برابر مخالفان فرمان می دهد از آن استفاده کنند؛ چنان که حضرت ابراهیم(ع) در برابر ستاره و خورشید و ماه پرستان و نیز علیه نمرود به کار برد. خداوند به پیامبر(ص) نیز می فرماید: ادْعُ إِلِى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ ؛با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به [شیوهاى] که نیکوتر است مجادله نماى. در حقیقت، پروردگار تو به [حال] کسى که از راه او منحرف شده داناتر، و او به [حال] راهیافتگان [نیز] داناتر است. (نحل، آیه 125)